جزدرد وغصه...-شورزیبا
جز درد و غصه، سینه ما را مجیب نیست زخمی به دل نشسته که هیچش طبیب نیست
خاکم به سر به حضرت هادی چه کرده اند دشنام بر سلاله ی زهرا عجیب نیست
از سامرا صدای تو بر گوش می رسد اینها جزای کشته شیب الخضیب نیست
آقا! دلت شکسته ز تیغ زبان خصم غصه نخور توقعی از نانجیب نیست
ای یوسف شکسته دل من حلال کن در ما اگر برای تو خیری نصیب نیست
غافل شدیم از تو و از روزگار تو ور نه چنین جسور شدن در رقیب نیست
این دشمنان که زخم شما را نمک زدند دیروز، کوچه، مادرتان را کتک زدند
اینان که این چنین دلتان را شکسته اند در شام روی نیزه سری را شکسته اند
این دست ها که قلب شما را دریده اند دیروز موی عمه یتان را کشیده اند
امروز جنگ و غفلت عالیجناب ها دیروز کوفه، زینب و بزم شراب ها
برگرد ذوالفقار خدا گاه عاشقی است قرآن بخوان، به دست کسی خیزران که نیست
روضه بخوان برای گدایان محفلت روضه بخوان کمی که سبک می شود دلت
ما کیستیم؟ تشنه جام شهادتیم جان بر کف ایستاده مطیع ولایتیم
کافی است اینکه پیر خراسان امان دهد با اذن تان اشارت ابرو نشان دهد
ما مرده ایم مگر که سگی دم بر آورد عو عو کند و نام شما را بیاورد؟!
روباه چشم بر دهن خوک دوخته ای بی حیای سگ صفت خود فروخته
ما باده نوش باده ی مینای کوثریم جان بر کفان خامنه ای پور حیدریم
از نسل فاو و فکه و خاک دوئیجی ام فریاد می زنم که… آری بسیجی ام
- ۹۴/۰۱/۳۱